از سبک زندگی تا حیات طیبه
از سبک زندگی تا حیات طیبه
مقدمه
پرداختن به مفاهیم کلی همچون سبک زندگی در عین سادگی دشواریهای خاص خودش را هم دارد. به تعبیری میتوان گفت که سبک زندگی، سهل ممتنعی است که به خاطر بسیط بودن بیش از حدش، نمیتوان حدود و ثغور آن را به صورت خاص مشخص کرد.
اما آنچه را که نمیتوان انکار کرد ضرورت و حساسیت پرداختن به این موضوع است. موضوعی که بیتردید در آیندهای نه چندان دور میتواند به عنوان برگ برنده انقلاب اسلامی باشد و شاید هم اصلیترین تهدیدی باشد که فرهنگ ما را دچار چالش کند.
واژه شناسی
سبک زندگی را میتوان شیوه زندگی که منعکس کننده گرایشها و ارزشهای یک
فرد یا گروه است که شامل عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح
اقتصادی و ... میشود.
که با هم طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را میسازد.
مولفه های سبک زندگی
یکی از روشهایی که می توان به درک بهتری از مفهوم « سبک زندگی » از نظر اندیشمندان مختلف دست یافت، بررسی عناصر و مؤلفه هایی است که ایشان برای سبک زندگی بر شمرده و یا در تحقیقات خود از آنها به عنوان شاخصه بهره برده اند. در اینجا منظور از مؤلفه اموری است که مصداق عینی سبک زندگی محسوب می شوند.
به تعبیر دیگر سبک زندگی دقیقا تمام اجزایی است که ما در طول زندگی با آن روبرو می شویم.
شیوه تغذیه، نحوه پوشش، نحوه گذران اوقات فراغت، نوع مسکن، چیدمان منزل، حمل ونقل، خرید و مصرف، آرایش و پیرایش، تربیت فرزندان، رسانه و زندگی و...
تمامی موارد بالا همان هایی هستند که در سبک زندگی با آن مواجه می شویم.
ولی برای دستیابی بهتر به ابعاد این مفهوم و وصول هرچه دقیق تر بهتر است یک دسته بندی ارائه دهیم تا بتوان حدود و ثغور را مشخص کرد و از تشتت و پراکنده گویی پرهیز کرد. به عنوان نمونه دو دسته بندی که تنوع و جامعیت خوبی را شامل میشوند ارائه میکنیم.
در یک دسته بندی سبک زندگی را به طور کلی میتوان در این چهار بخش دسته بندی کرد:
۱ـ اموال
۲ـ فعالیت ها
۳ـ نگرش ها و گرایش ها
۴ـ روابط انسانی
اما دسته بندی دیگری هم که میتوان از آن بهره برد دسته بندی است که حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب شریف مفاتیح الحیاه ارائه می دهند.
۱ـ تعامل انسان با خود
۲ـ تعامل انسان با هم نوعان
۳ـ تعامل انسان با نظام اسلامی
۴ـ تعامل انسان با حیوان
۵ ـ تعامل انسان با خلقت زیست محیطی
سبک زندگی، اموری را شامل می شود که به زندگی انسان اعم از بعد فردی و اجتماعی،مادی و معنوی او مربوط می شود:
اموری نظیر بینش ها (ادراک ها و معتقدات) و گرایش ها(ارزش ها، تمایلات و ترجیحات) که اموری ذهنی یا رفتار درونی هستند و رفتارهای بیرونی(اعم از اعمال هشیارانه و غیر هشیارانه، حالات و وضعیت جسمی) و موقعیت های اجتماعی تماما در ذیل این مفهوم بررسی می شوند.
۱ـ سبک زندگی همه حوزه های رفتاری ما، مانند: حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را شامل می شود.
۲ـ سبک زندگی تنها در ساحت فردی معنی پیدا نمی کند بلکه بعد اجتماعی و جمعی آن وجه مهمی از این نظام و سیستم را تشکیل می دهد.
حیات طیبه
برای ورود به مباحث سبک زندگی، حوزه ای که در ابتدا به آن خواهیم پرداخت تعامل انسان با خود است. وقتی تصمیم میگیریم که درباب تعامل انسان با خودش سخن بگوییم، اولین گام، تفکر و تعقل است که به چشم می آید .تعقل و تدبر به عنوان اصول اولیه در زندگی اسلامی مشخص شده اند که می بایست با بهره گیری درست از آنها راه و طریق درست را تشخیص و عاقبت اندیشی لازم را انجام داد که اگر موجبات رشد و تعالی فرد را فراهم میکرد دست به اقدام آن زد و اگر مایه فساد و ضلالت بود آن را ترک کرد.
واژه عقل در لغت
واژه عقل ، و مصدرآن یعقل در کتابهای لغویین ، به معانی مختلفی بکار رفته است . عقل در لغت به معنای امساک وضع است. عقل به معنای فهم ،معرفت ، قوه و نیروی پذ یرش علم، علم، تدبر و نیروی تشخیص حق از باطل و خیر از شر ، آمده است .البته عقل در علوم مختلف دارای معانی اصطلاحی متفاوتی می باشد .مثلاَ به نظر می رسد در مباحث تربیتی ،عقل ضمن حفظ معنای لغوی منع و امساک ،اصطلاحا َنیروی تشخیص و فهم و ادراک می باشد . که پس از تشخیص حق از باطل و خیر از شر ، مشوق است تا انسان بر طبق آن فهم و تشخیص ، به عمل صالح ، دست یابد . و در نتیجه ،نفس را از عمل نسنجیده ،گناه و انحراف ،ضبط و منع نماید .
نگاهی اجمالی به معنای عقل در قرآن
در
قرآن کریم واژه (عقل) به کار نرفته است . ولی مشتقات فعلی آن فراوان به
کار رفته است . در قرآن فعل تعقلون ۲۴ مرتبه ،فعل یعقلون ،۲۲ مرتبه ، فعل
یعقل ۱ مرتبه ،به کار رفته است . در مجموع ،مشتقات فعلی عقل ، ۴۹ مرتبه در
قرآن به کار رفته است .
علامه طباطبائی(ره) در باره علت به کار نرفتن
واژه عقل در قرآن فرموده اند: گویا لفظ عقل ، به معنای امروزی از اسم های
مستحدث بالغلبه است . به همین دلیل در قرآن به شکل اسمی استعمال نشده است .
قرآن
کریم مکررا با نهیب (افلا یعقلون ) و (افلا تعقلون ) انسان را به عقل ورزی
تشویق می کند . در قرآن کریم، تدبر (افلا یتدبرون القر آن ام علی قلوب
اقفالها / محمد۲۴)، تفکر (تل هل یستوی الا عمی والبصیر افلا تتفکرون )
(انعام ۵ )، تفقه (و طبع علی قلو بهم فهم لا یفقون) (توبه ۸۹)، تذکر (کتاب
انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکراو الا لباب) (ص ۱۲۹) ، نظر
(افلم یسیروا فی الارض فلینظر و کیف کان عاقبت الذین من قبلهم ولدار الاخره
خیر الذین اتقوا افلا تعقلون (یوسفـ ۱۰۹)، عبرت آموزی ( لقد کان فی قصصهم
عبره لا اولی الا لباب )(یوسف۱۱۱) به عنوان کارهای عقل ،ذکر شده اند.
با
تدبر در آیاتی که مشتقات عقل و الفاظ مترادف و متقارب عقل در آنها به کار
رفته است .به نظر می رسد عقل از دیدگاه قرآن موهبتی الهی است که انسان از
طریق آن ، علم نافع و هدایتگر به سوی عمل صالح را کسب می نماید . و علم
ومعرفت مذ کور موجب راهیابی و هدایت او به دین و آیین حق می گردد . به
تلازم بین عقل و هدایت در آیات متعدد قرآن اشاره شده است .
عقل در روایات
در روایات
نیز واژه عقل و مشتقات اسمی و فعلی آن فراوان استعمال شده است . بنا بر این
لازم است اجمالاَ با معانی عقل در احادیث آشنا شویم.
مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار فرموده اند : عقل اصطلاحاَ به چند معنا اطلاق می شود:
۱ـ نیروی ادراک خیر و شر و تمیز بین آنها و توانائی شناختن علل و اسباب امور عقل به این معنا تکلیف و ثواب و عقاب است.
۲ـ حالت و ملکه ای در نفس که دعوت به انتخاب خیر و نفع و پرهیز از شر و ضرر
است به سبب تقویت همین حالت و ملکه انسان در مقابل خواسته ها و خواهش های
شهوانی در وسوسه های شیطانی مقاومت می کند این حالت غیر از علم به خیر و شر
است .
۳ـ قوه ای که مردم در نظام امور زندگی به کار می گیرند اگر این
نیرو موافق با قانون شرع و در آنچه شرع نیکو می شمارد به کار گرفته شود،عقل
معاش نام دارد و در روایات از آن ستایش شده است.اگر این قوه ،در امور باطل
و حیله های فاسد به کار گرفته شود،تکراء و شیطنت نام دارد که در روایت
نکوهش شده است .
۴ـ مراتب استعداد نفس برای تحصیل علوم نظری که فلاسفه
برای آن مراتب چهار گانه عقل هیو لائی ، عقل بالملکه ،عقل بالفعل ، و عقل
بالمستفاد را ذکر کرده اند .گاهی این مراتب برای نفس ذکر میگردد . و این
اسامی به مراتب نفس گفته می شود.
۵ـ نفس ناطقه انسانی که باعث تشخیص و تمیز انسان از حیوان است .
۶ـ جوهر مجرد قدیم که تعلق به ماده ندارد.
مرحوم مجلسی پس از ذکر اطلاقات شش گانه عقل نتیجه گیری می کند روایات باب
عقل ،ظاهر در معنای اول و دوم بلکه در معنای دوم اکثر و اظهر هستند .البته
در بعضی روایات عقل بر علم نافعی که باعث نجات و رستگاری و سعادت انسان
میشود، نیز اطلاق می شود حاصل این که از نظر این محدث بزرگ عقل در روایات
به سه معنا به کار رفته است :
(۱)نیروی درک خیر و شر و تمیز میان آنها و این ملاک تکلیف است .
(۲) ملکه ای درونی انسان که انسان را به گزینش خو بی ها و رها کردن بدی ها دعوت می کند .
(۳) علم و دانش نافع برای رستگاری و سعادت انسان
با
توجه به تعاریف و کارکردهایی که از عقل بیان شد، جایگاه حساس و کلیدی آن
مشخص شد. برای تبیین بیشتر به حدیثی از رسول خدا اشاره میکنیم که در آن
کارکرد حقیقی عقل را که همان مصباح و شاخص بودن است نشان می دهد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که می فرمودند:
أُوصِیکَ
إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ
رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْه)
سفارش میکنم
هرگاه خواستی کاری انجام دهی به سرانجام آن بیندیش، اگر مایه رشد بود آن را
انجام بده و اگر مایه فساد و تباهی بود آن را رها کن.
نتیجه
پس به عنوان جمع بندی بحث می توانیم بگوییم که تعقل و تدبر به عنوان اصول اولیه در زندگی اسلامی مشخص شده اند که می بایست با بهره گیری درست از آنها راه و طریق درست را تشخیص و عاقبت اندیشی لازم را انجام داد که اگر موجبات رشد و تعالی فرد را فراهم میکرد دست به اقدام آن زد و اگر مایه فساد و ضلالت بود آن را ترک کرد.
____________________________________
منابع:
۱. تفسیر المیزان
۲. اصول کافی ،جلد ۱،باب عقل و جهل
۳.میزان الحکمه،جلد ۶،ماده عقل
۴. بحار الانوار،جلد ۱
۵. وسائل الشیعه ،طبع موسسه آل البیت،جلد ۱۵
بر گرفته از سایت : شجره طیبه صالحین