لوح محفوظ

پیوندها

تفسیر جامعه به جامعه در قرآن

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۴۵ ب.ظ


تفسیر جامعه به جامعه در قرآن

 


عوامل شکوفایی جامعه

بی‏تردید، جامعه بی‏دخالت عوامل خارجی نمی‏تواند سیر تکاملی داشته باشد و قطعاً هر نوع تحولی در آن نیازمند اسباب و علل است: (إنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنفُسِهِم).

 

. سهم مهم وحی در تعالی جامعه

شیطان کسانی را که به سهم وحی و اثر آن بی‏اعتنا هستند و بدان کفر می‏ورزند، در گمراهی قرار خواهد داد :

خوی برتری‏جویی و استکبار به رهاورد انبیا مایه سقوط جامعه است و پذیرش و کاربرد تعالیم وحیانی، صعود جوامع انسانی را درپی دارد، به همین جهت قرآن کریم سعادت اخروی را برای کسانی قرار داده که تقواپیشه و تسلیم‏پذیر شریعت باشند و خوی برتری‏خواهی و اراده فساد و تباهی در زمین نداشته باشد .

 

. فرهنگ و معرفت

فرهنگ، مجموعه‏ای از آگاهی‏ها، باورها، اخلاق، هنر، آداب و رسوم و هرگونه توانایی است که انسان‏ها به جهت عضویت در جامعه کسب می‏کنند و بر مبنای آن زندگی فردی و اجتماعی خود را تداوم می‏بخشند. فرهنگ به این معنا اساس سعادت و پایه پویایی جامعه است .

فرهنگ از نگاه اسلام، فارق حیات انسان و حیوان است، زیرا تجلّی این توانایی‏هاست که حیات فردی و زندگی اجتماعی انسان را شکوفا می‏کند و فقدان این توانایی‏ها، رکود و انحطاط را در جامعه‏ها درپی می‏آورد .

زندگی آنان که برای رشد و تعالی خود از ابزار معرفتی و فرهنگی بهره نمی‏برند با حیات حیوانات چندان تمایزی ندارد، بلکه غفلت از این توانایی‏ها انسان و جامعه انسانی را به پرتگاه سقوط نزدیک می‏کند و به دنائت و پلیدی می‏کشاند .

 

. اتحاد و وحدت

از این‏رو اسلام انشعابات را ملغا و اساس اجتماع انسانی را بر مبنای عقیده و ایمان قرار داده است نه چیز دیگرپیوند و دوستی شما با پدران، فرزندان، برادران، زنان و خویشاوندان نباید دوستی به خداوند و رسول او را تحت الشعاع قرار دهد و معیار اتحاد شما نباید به جای ایمان به خدا و تلاش و جهاد در راه او همین امور ظاهری قرار گیرد، زیرا نتیجه و آثار چنین عملی، فسق و فجوری است که گمراهی را به همراه دارد. مشابه همین بیان در آیات دیگر نیز آمده است .

 

. صبر و استقامت

صبر همراه تأمل و آگاهی، مقاومت توأم با چاره‏جویی و پیدا کردن راهکارها برای مقابله با ناملایمات و علاج فقر اقتصادی و درمان فرهنگی، جامعه را به سمت صعود می‏برد .

جامعه‏ای که افراد آن اهل صبر و تقوا باشند، خداوند برای رشد و تعالی و پیشرفت و شکوفایی‏شان به آنان مدد می‏رساند  .

 

. محبت و تألیف قلوب

سعادت و کمال برای مؤمنانی است که با اُلفت دل‏ها، اجتماع واقعی را شکل داده‏اند.

 

. عزّت (نفوذ ناپذیری)

آری ذلت و خواری، انحطاط و پستی، حرمان و عقب‏ماندگی، مسکنت و بدعاقبتی برای فرد یا جامعه‏ای است که از مرکز عزت فاصله گرفته است،

 

. امر به معروف و نهی از منکر

از اصول ارتقا و پایه پیشرفت و پویایی جامعه، اصل امر به معروف و نهی از منکر است. لازمِ تربیت صحیح، انجام دادن این دو اصل است؛ اگر فرد یا جامعه‏ای مبتلا به بیماری ترک معروف و انجام دادن منکر شود، از مسیر سعادت و پیشرفت خود دور می‏افتد، به همین جهت دین، عمل به این اصل را وظیفه و رسالت همه مسلمانان می‏داند. نقطه مقابل امر به معروف و نهی از منکر، غیبت است که از عوامل مهم انحطاط به شمار می‏آید .

 

جامعه اسلامی در جهان معاصر

ولایت‏ محوری در نظام اسلامی

رمز موفقیت مسلمانان در هر مقطع از زمان، مرهون حضور آنان در صحنه‏های سیاسی و اجتماعی و پیروی از رهبران الهی است برای ایشان، اسلام دین جامعی است که تعالیم آن همه شئون فردی و اجتماعی انسان را دربرمی‏گیرد. اسلام برای تعالی فرد و اجتماع آمده و فعالیت اجتماعی با تعالیم دینی عجین است، بنابراین مسلمان بودن با ترک حضور در صحنه‏های اجتماعی، تناقضی آشکار است و قرآن مسلمانان را به شدّت از این کار نهی می‏کند، زیرا بیگانه از خلوت حوزه اسلامی بهره سوء برده و آن خَلأ را با حضور خصمانه خود پر می‏کند و عَرصه را بر صاحبان آن تنگ خواهد کرد.

 

حقانیت و اکثریت مبنای دو حکومت

از گفته‏های گذشته روشن شد که نظام اسلامی بر خلاف حکومت دمکراسی، بر مبنای حقانیت استوار است نه آرای اکثریت. حاکمیت اسلامی، مشروعیت خویش را از خداوند می‏گیرد؛ ولی فعلیت و مقبولیت خود را از راه اکثریت، زیرا حاکم در نظام اسلامی باید آراسته به اوصاف حق باشد.

فقاهت و حکمت، عدالت، درایت و قدرت از جمله لوازم و خصایص حاکم اسلامی است و اگر اکثریت مردم بی‏لحاظ این اوصاف علمی و عملی در شخصی، به وی رأی داده و او را بر مسند حاکمیت بنشانند، اسلام چنین نظامی را مشروع نمی‏شمارد؛ لیکن در نظام‏های دمکراسی غرب با فقدان ایمان، فقاهت، عدالت و... اگر شخصی به تأیید اکثریت برسد، به عنوان حاکم در رأس حکومت قرار می‏گیرد.

اسلام معتقد است که حق محض، فقط خداوند است که موجودی ثابت و ازلی است و در مقام فعل و وصف، هرگونه حقی که در طبیعت یا نظام جامعه پیدا می‏شود، باید از او ریشه بگیرد: (الحَقُّ مِن رَبِّک).

بنا بر اعتقاد مسلمانان، در چنین موردی اجماع کل معتبر نیست؛ چه رسد به آرای اکثریت، زیرا نه تنها رأی اکثریت، بلکه اتفاق کل، حق الهی را تغییر نمی‏دهد، پس حق باید از مجرای وحی تنزل یابد و به مردم برسد؛ نه اینکه از راه آرای اکثریت تثبیت گردد.

هیچ راهنمایی، قادر به هدایت انسان به سوی سعادتِ ابدی او نیست، جز اینکه ملهم از خدا باشد، زیرا هر قانون غیر الهی در این امر ناقص و نارساست.

اسلام برای پیروان خویش فضاهایی مهیّا می‏سازد و سپس در آن فضا به آنان اجازه می‏دهد با آرای خود در مسائل اجتماعی نقش‏آفرینی کنند.

فضای اول: اختصاص قانونگذاری به خداوند: اسلام، انسان را ترکیبی از جسم و روح می‏داند نه مادی، پس افزون بر نیازهای مادی به عناصر غیرمادی نیز محتاج است .

فضای دوم: انتصابی بودن رسالت و امامت: خطاب قرآن کریم در مرحله بعدی به مؤمنان این است که شما با اینکه معزّز و مکرّم هستید، حق تعیین رهبر و مفسّر قانون الهی را ندارید،

فضای سوم: ولایت فقیه یا وکالت فقیه: تا اینجا به اثبات رسید که مسئله نبوت و امامت در جامعه اسلامی، امر انتصابی است و آرای اکثریت حتی آرای کل و اجماع عمومی در عزل و نصب آن نقشی ندارد. همه انبیا و اولیای الهی برای بیداری اجتماع انسانی در جوامع بشری قیام کرده و هیچ هدفی جز تبلیغ تعالیم الهی و آگاه کردن مردم نداشته‏اند؛ امّا همواره لشکر عظیمی از مخالفان در مقابل آنان صف‏آرایی و جنگ‏هایی ناخواسته را بر آنان تحمیل می‏کردند و نبرد با انبیا را تا مرز قتل آنان و غارت اموال و اسارت اصحابِ آن‏ها ادامه می‏دادند. همه این کارها به جهت فراموشی مردم از فطرت الهی خود بوده است. اقلّیتی در رکابشان همگام با آنان بوده‏اند و اکثریت بر اساس (نَسُوا اللهَ فَأنْسَاهُمْ أنفُسَهُم) عهد الهی را فراموش کرده و به همین جهت، حق در ذائقه‏شان تلخ و قبول آن دشوار و در مقابل، پذیرش باطل و پیروی از نظام‏های مروِّج بی‏بندوباری برای آنان آسان گردید .

مقوله آزادی، عدالت، احترام به آرای مردمی، ادای حقوق انسانی و هرگونه تقدّس‏بخشی به مقام رفیع انسانی، رهاورد انبیای الهی است؛ امّا عده‏ای هوامدار و هوسپرست، بخش الهی آن را رها و به جنبه مردمی آن تمسّک کردند. اسلام ناب محمدی نه تنها شعار عوامفریب دمکراسی را نمی‏پذیرد، بلکه یهودیت ناب موسوی و مسیحیت ناب عیسوی نیز آرای اکثریت به این معنا را برنمی‏تابند، تا مسائل خلاف اخلاق انسانی و اهانت به کرامت بشری مثل قانونی شدن همجنس بازی بر مبنای رأی اکثری حجیت داشته باشد .

به حتم، آرای اکثریت در چارچوب شریعت معتبر است و فوق شرع، هیچ اعتباری برای آن نیست .

 

خطای فهم بشری و قداست مفاهیم دینی

گاهی اشکال می‏شود که عوامل مختلف در فهم دین سهم دارند که عمده‏ترین آن‏ها بدین شرح است :

۱. حالات و ملکات نفسانی و روحی .

۲. مسائل معیشتی و اقتصادی .

۳. خصوصیات خانوادگی و قومی .

۴. ویژگی‏های فرهنگی و اجتماعی .

۵. اصول و مبانی و پیش فرض‏های ذهنی .

این عوامل، زاویه خاصی را در افق اندیشه عالم دینی روشن می‏کنند .

 

آزادی در جامعه اسلامی

آزادی از مباحث مهم اجتماعی است. پیش از پاسخ به این پرسش که آیا فرد در جامعه دینی آزاد است یا نه، لازم است مفهوم، اقسام، حدود و شئون مختلف آزادی روشن گردد .

نفی جبر و تفویض و اثبات آزادی از مباحث عقلی است که بعضی از ادله نقلی مانند برخی از آیات قرآن، مبیّن آن است: (إنّا هَدَیْنَاهُ السَّبیلَ إمّا شاکِراً وإمّا کَفورا) ؛ (وقُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن ومَن شاءَ فَلیَکفُر).

در همین باره بحث شده که آیا کرامت انسان با آزادی تأمین می‏شود و یا با عبودیت؛ پاسخ این است که منزلت انسان با عبودیت خدای سبحان و آزادی و اختیاری تأمین می‏شود که در مسیر تعالی انسانی باشد.

 

مفهوم عدم اکراه در دین

اصل آزادی که به ایمان و اعتقاد شخص مربوط می‏شود، زوال پذیر نیست، چنان‏ که درست است که خداوند انسان را تکویناً آزاد آفریده است؛ امّا هرگز نفرموده که نتیجه هر دو طریق (ایمان و کفر) واحد است و او را به یک مقصد رهنمون می‏سازند. اگر آزادی و اختیار، امری تکوینی است، ترتّب آثار آن نیز چنین است .

نتیجه آنکه ایمان، فعل اختیاری نفس و تحت پوشش تکلیف است؛ یعنی انجام دادن آنْ واجب و ترکش حرام است؛ لیکن علم و فهم، نه اکراه کردنی است ونه تکلیف‏بردار. مگر به لحاظ مبادی آن؛ مانند درس، بحث، تعلیم، تعلّم و مطالعه.

اراده و اختیار، میان نفس انسان و ایمان او فاصله است، بنابراین پس از روشن شدن حق انسان می‏تواند اراده کند و آن را بپذیرد؛ یا با خواست خویش آن را انکار کند.

حاصل این بحث چهار نکته است که دو نکته آن درباره علم و دو مطلب دیگر آن درباره ایمان است:

۱. علم به نتیجه، پس از علم به مقدماتِ منتج، ضروری است و به دست شخص انجام نمی‏گیرد، پس نه تکلیف‏بردار است و نه اجبارپذیر.

۲. مقدمات فهم و علم، تکلیف‏بردار است، چون اختیاری است: طلبُ العلم فریضة علی کل مسلم.

۳. ایمان به لحاظ آنکه فعل اختیاری نفس است، زیر پوشش تکلیف است و شارع مقدس، انسان را بدان مکلف کرده است.

۴. ایمان اکراه‏پذیر نیست، چون امری باطنی و قلبی است و در دسترس علل مادی و عوامل ظاهری نیست، هرچند مقلّب القلوب توان قهر بر او را دارد.

آزادی قلم و عقیده و بیان در جهت سوق دادن انسان به سمت کمالات انسانی حق و صدق است و نشر آن در مسیر گمراهی برای ایجاد انحراف در نظام اسلامی باطل و کذب است، زیرا هرگونه آزادی برای نشر و پخش افکار الحادی در نظام اسلامی که بر توحید و تقوا استوار است، اختلال و بی‏نظمی می‏آورد، از این‏رو عقاید و اعمال فاسد در آن هیچ جایگاهی ندارد.

البته این به معنای ممنوعیت نقد و تحلیل افکار توحیدی نیست. در محافل علمی که صاحبنظران و اندیشمندان در آن حضور دارند بیان شبهات و طرح سؤالات اعتقادی آزاد، بلکه لازم و سودمند است.

همه افراد جامعه اسلامی می‏توانند با داشتن هرگونه عقایدی آزادانه زندگی کنند و از حقوق شهروندی یکسان برخوردار باشند؛ امّا ایجاد هرگونه دسیسه ضد حقایق دینی و عقاید توحیدی ممنوع است.

اندیشمندان نامسلمان در مجالس علمی برای طرح دیدگاه‏ها و نقد تفکر دینی آزادند؛ اما برای بیان آن نزد افکار عمومی منع شده‏اند، زیرا چه بسا مغالطات و یا خلط و ضبط هایی در گفتارشان به کار رفته باشد که سبب فریب افکار عمومی گردد، پس در نظام اسلامی حدود آزادی تعیین شده است و چنین نیست که گستره آن موجب انحراف دیگران را فراهم سازد.

در جامعه اسلامی حدّ اعتدال به خوبی رعایت شده است؛ نه افراطی هست و نه تفریطی؛ نه تفتیش عقایدی در آن هست و نه انتشار عقاید نیهلیستی (پوچ‏گرایی) آزاد است. این بدان جهت است که هر وصفی از اوصاف انسانی همانند خود انسان محدود است، زیرا ممکن نیست موصوف محدود باشد؛ ولی صفت آن بی‏مرز. آزادی از اوصاف انسان محدود است که قطعاً باید محدود باشد.

انسان در اسلام صاحب کرامت و آزادی حقیقی است. خداوند آزادی انتخاب راه را به او اعطا و طریقه گزینش بهترین را به وی آموخت و سپس فرمود: که به بندگان من بشارت دهید که مکتبهای مختلف را مطالعه و سپس از بهترین‏ها پیروی کنند: (فَبَشِّر عِباد  ألَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أحسَنَهُ).

این آیه تصریح دارد که در جامعه بشری آزادی قلم، بیان و عقیده هست، زیرا اگر آزادی به این معنا وجود نداشت، چگونه ممکن بود مسلمانان از میان اقوال و عقاید مختلف، بهترین آن را برگزینند، پس آزادی فکری و فرهنگی تا آنجا که به انحراف انسان از مسیر انسانیت نیانجامد، در اسلام تجویز شده است و این چنین آزادی همان‏طور که پیش از این بیان شد، فقط در مجامع علمی، همایش‏های تخصصی، گردهمایی صاحبنظران خردورز، کنفرانس‏های محلّی، منطقه‏ای و بین‏المللی که توده مردم را به آن راهی نیست و نام‏آوران فنون نیز بی‏تحقیق مطلبی را ارائه نمی‏کنند و صاحب بصران دین باور در نقد و تحلیل آرا کارآمدند، مفهوم واقعی خود را پیدا می‏کند نه به صورت دیگر.

از مفاد آیه مذکور افزون بر این، نکاتی به دست می‏آید .

۱. آزادی سخن از راه ایراد سخنرانی و خطابه در محافل علمی و فرهنگی.

۲. آزادی قلم در نوشتن مقالات و آثار تخصصی در حیطه تفکر اندیشمندان و صاحبنظران.

۳. آزادی مطالعه آرای گوناگون و آشنایی با عقاید مختلف برای متفکران و اندیشمندان و محدود بودن آن برای صاحبنظران و آنان که توانایی تشخیص نظریه صحیح از سقیم را دارا هستند.

مفاد آیه آنان را که با شنیدن و خواندن هر مطلبی، فوراً آن را می‏پذیرند و به تعبیری به زودباوری مبتلایند دربرنمی‏گیرد، زیرا مخاطب باید قدرت تشخیص و قوه استنباط داشته باشد. یک گوینده یا نویسنده در محیطی می‏تواند آزادانه بگوید و بنویسد که مخاطبان او قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشند، پس در فضایی که مخاطبان آن مبتلا به استضعاف فکری‏اند، ترویج و تبلیغ چنین اموری آزاد نخواهد بود.

چنین آزادی به افرادی که فکری ضعیف دارند داده نشده است تا هر اثری را بخوانند و یا هر سخنی را گوش دهند؛ مانند اینکه آزادی شنا در دریای موّاج به غیر غوّاص ماهر داده نمی‏شود، زیرا غیرماهر به جای غوص غرق می‏شود و عوض سلطه بر بحر، مقهور آن خواهد شد و به جای گرفتن دریا لاشه خویش را تسلیم او می‏کند.

در قرآن حکیم، گذشته از آنکه بسیاری از آیات آن معارف دینی را به صورت استدلال (قیاس اقترانی، استثنایی، استقراء و تجربه) آزادانه طرح و نقد و بررسی آزادانه آن‏ها را پیشنهاد می‏کند، در بیش از سیصد آیه مردم را به تفکر و تعقل فرامی‏خواند. افزون بر اینکه در بسیاری از آیات بر فراگیری علم و استماع اقوال و انتخاب بهترین آن‏ها تأکید می‏ورزد .

 

تمهیداتی که برای پیدایش وحدت اندیشیده شد به شرح ذیل است:

۱. تبیین هدف مشترک.

۲. ارائه اصول و مبانی مشترک به لحاظ آغاز، انجام، وحی و نبوّت.

۳. ارشاد و راهنمایی خط مشی واحد.

۴. تعلیم فروع جزئی تحت پوشش خط مشی کلی.

۵. پیروی از راهنمای واحد و رهبری مشترک.

ایجاد وحدت، اجرای عدالت و ارتقای فرهنگ و معرفت به مسئله ولایت دینی برگشت می‏کند،شرط درمان مریض، رفتن او نزد طبیب است نه اعراض از وی، وگرنه امیدی به بهبودی او نیست.ولی بنا به عللی به آلودگی اخلاقی گرفتار است و معاصی زنگار جان اوست و حقایق را به راحتی ادراک نمی‏کند. اعمال شیطانی با افکار الهی متباین است. انسان‏های مطیع و عادل، حق را بهتر ادراک می‏کنند؛ ولی افراد متمرّد و عاصی در ادراک حق ضعیف‏اند. زندگی و ادامه حیات در محیط آلوده به افکار و اخلاق انحرافی، ذهن خالی بیشتر افراد آن محیط را به سمت خود می‏کشد.خداوند مردم ظالمی را نابود می‏کند که هیچ امیدی به ایمان آن‏ها نباشد، زیرا اینان عمداً راه توبه و درِ انابه را به روی خود بستند .

فرد یا قومی را جاهل گویند که به اشتباه خود پی نبرد و نصیحت هیچ خیرخواهی در او اثر نگذارد و از پند و موعظه سود نبرد و بر آرزوها و آمال دنیوی خویش تکیه کند و چشم سر را معیار حقایق دانسته (منحصراً حقایق حسی را معتقد باشد) و پیوسته به جانب افراط و تفریط بگراید و از مرز اعتدال خارج گردد. چنین فرد یا قومی قطعاً در سراشیبی سقوط و انحطاط است.

قرآن کریم تصریح دارد که کفر، کیان جامعه را به خطر می‏اندازد و آن را از مسیر تکامل دور و به انحطاط و پستی می‏کشاند.فقر از ریشه «فقار» به معنای مهره‏های پشت کمر است. فقیر کسی است که ستون فقرات پشت او شکسته باشد. این پدیده در جامعه، ستون رشد و پیشرفت آن را می‏شکند و تا در جامعه‏ای رواج داشته باشد، انتظار ترقی در آن امری بیهوده است .

قرآن در این زمینه تأکید دارد که نخست تفسیر درستی از انسان و جهان ارائه و سپس رابطه‏ای میان آن دو برقرار کند: در تعریف انسان، اصالت را از آنِ روح و جان او و ضمن فناپذیری و مادی بودن کالبَد و جسم آدمی، جان او را جاودانه می‏داند تا در معاد با همان وضع اول برگردد.

تفسیر وی از جهان مادی و طبیعی این است که جهان طبیعی و نظام مادی، پست‏ترین عالم از عوالم هستی است و پس از آن، عوالم مثالی و مجردی نیز وجود دارد. انسان برای این جهان خلق نشده و غایت آفرینش او محدود به عالم مادی نیست. دنیای مادی بسان پل و گذرگاهی است که او را به منزل اصلی وی می‏رساند، بنابراین پیشرفت و انحطاط برای وی و جامعه انسانی با نگاه به غایت او سنجیده و تفسیر می‏شود.

رستگاری در قاموس اسلام و تفکر دینی، معنای واقعی خود را پیدا می‏کند. پیشرفت و رستگاری در اسلام با کمالاتی چون صداقت، پاکیزگی و خلوص نیت، پیوند خورده است و قرآن در عبارتی کوتاه و گویا، تفسیر صحیح و درست آن را ارائه می‏دهد: (قَد أفلَحَ مَن تَزَکّی).

در مقابل، تفکر مادی که همیشه کوشیده تا خود را بر تفکر الهی چیره سازد، رستگاری را در سیاست‏بازی، رفاه مادی و ثروت اقتصادی خلاصه کرده و بر مبنای حکومت اسلامی و نظام دمکراسی .

از مباحث اجتماعی اسلام، بحث تحقق و تداوم جامعه در نظام اجتماعی است؛ به این معنا که آیا قوانین اسلام توان اداره و تدبیر امور جامعه را دارد یا نه؛ آیا می‏تواند ضمن تحقق عینی در مقطع خاص، تداوم هم داشته باشد؛ یا به جهت نارسایی در قوانین آن امیدی به دوام آن نیست.

نفی قوام و استمرار حاکمیت اسلام برخی چنین القا کرده‏اند که چون اسلام بر آرای اکثریت استوار نیست، اجرایی و استمرارپذیر نیست: تجربه عملی نشان داده است که قوام و دوام یک نظام اجتماعی زمانی شدنی است که بر دمکراسی و رأی اکثریت استوار باشد. بهترین دلیل بر عدم قابلیت اسلام در مقام اجرا و عدم استمرارش، عملی نشدن در زمان صدر اسلام است.

نظام اسلامی بر خلاف حکومت دمکراسی، بر مبنای حقانیت استوار است نه آرای اکثریت. حاکمیت اسلامی، مشروعیت خویش را از خداوند می‏گیرد؛ ولی فعلیت و مقبولیت خود را از راه اکثریت، زیرا حاکم در نظام اسلامی باید آراسته به اوصاف حق باشد.

فقاهت و حکمت، عدالت، درایت و قدرت از جمله لوازم و خصایص حاکم اسلامی است و اگر اکثریت مردم بی‏لحاظ این اوصاف علمی و عملی در شخصی، به وی رأی داده و او را بر مسند حاکمیت بنشانند، اسلام چنین نظامی را مشروع نمی‏شمارد؛

۱. اکثریت مردم در بیشتر موارد با حق موافق نیستند .

۲. اگر بخواهی از اکثریت پیروی کنی، بدان که تو را گمراه خواهند کرد .

۳. اگر نظام طبیعت هم بر طبق خواسته‏های اکثریت مردم اداره می‏شد، فساد مجموعه آسمان‏ها و زمین را فرامی‏گرفت .

اسلام برای پیروان خویش فضاهایی مهیّا می‏سازد و سپس در آن فضا به آنان اجازه می‏دهد با آرای خود در مسائل اجتماعی نقش‏آفرینی کنند .

فضای اول: اختصاص قانونگذاری به خداوند: اسلام، انسان را ترکیبی از جسم و روح می‏داند نه مادی، پس افزون بر نیازهای مادی به عناصر غیرمادی نیز محتاج است .

فضای دوم: انتصابی بودن رسالت و امامت خداوند وقتی که حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) را آزمود و او نیز از آزمایشات الهی سربلند بیرون آمد، به او خطاب فرمود که من می‏خواهم تو را امام مردم قرار دهم  .

فضای سوم: ولایت فقیه یا وکالت فقیه: تا اینجا به اثبات رسید که مسئله نبوت و امامت در جامعه اسلامی، امر انتصابی است و آرای اکثریت حتی آرای کل و اجماع عمومی در عزل و نصب آن نقشی ندارد .

فضای چهارم: حجّیت رأی اکثریت: با توجه به تبیین فضاهای سه‏گانه، وقتی افراد در جامعه اسلامی متأدّب به آداب اسلامی شدند و تعالیم دینی را با قلب و عقل خویش پیوند زدند، آن‏گاه دین با احترام به آرای متدینان، آنان را در مسائل اجتماعی دخالت داده و نظریاتشان را محترم می‏شمارد .

به حتم، آرای اکثریت در چارچوب شریعت معتبر است و فوق شرع، هیچ اعتباری برای آن نیست. اسلام اداره امور فردی و اجتماعی را به عهده شرع می‏سپرد که کاشف آن، ترکیبی از عقل برهانی و نقل معتبر است. آرای اکثریت و حتی آرای کل، هرگاه بخواهد احکام شرع را کنار زند مردود و فقط در صورت توافق با شرع مقبول است .

خلاصه: منبع هستی‏شناسی دین، اراده و علم ازلی خداست و منبع معرفت شناسی دین، عقل برهانی و نقل معتبر است و آرای مردم در منطقةالفراغ، با رعایت قوانین جامع و کلّی اسلام معتبر است .

از مهم‏ترین اصول ثابت که پیش از این نیز در ویژگی‏های حیات اجتماعی بدان اشاره شد، حاکمیت روح توحید در نظام حکومتی اسلام است .

 

نتیجه :

 ۱.مهم‏ترین نعمت اجتماعی پس از توحید، عدل و... همانا وحدت است .

۲.انسان، حی متألّه است و اصالت او به روح ملکوتی وی و هسته مرکزی اتحاد حق است .نکول از حق، گرایش به باطل، ترجیح دنیا بر آخرت، فروش شرف و استقلال به فرومایگی و خواری، سبب غضب الهی شده و نعمت وحدت جامعه را به نقمت اختلاف بدل می‏کند .

۳. پیروی از راهنمای واحد و رهبری مشترک.: اگر تعالیم توحیدی را انبیای الهی تبلیغ و ترویج نمی‏کردند، جامعه انسانی در مسیر تباهی راه خویش را ادامه می‏داد. انبیا زمینه‏های وحدت را فراهم می سازند تا جامعه به سمت تکامل پیش رود .

 ۴. عدالت گستری در اسلام : ظلم و تعدی به حقوق هر صاحب حقی حتی به حیوانات به هیچ وجه مجاز نیست، بنابراین دشمنی، خصومت و کینه‏ورزی و خفت و بی‏دینی نمی‏توانند توجیه‏گر ظلم و نابرابری باشند .

۵ . جامعه اسلامی بر مبنای توحید و عدالت استوار است و شکوفایی آن وامدار پای‏بندی افراد به این دو اصل اعتقادی و عملی است، به همین جهت مسلمانان موظف‏اند که همه نیّات و اعمال خود را بر مبنای توحید منطبق ساخته و عدالت را در جامعه محقق سازند .

۶ . قانون به تنهایی قادر به تأمین تکامل و تعالی جامعه نیست، بلکه وجود حاکم و رهبری قوی در رأس آن امت برای اجرای آن قانون ضروری است .

 ۷ . هیچ نظامی بی‏تلاش و به صرف آرزو محقق نخواهد شد. تحقق و تعالی جامعه، وامدار حضور مردم در صحنه‏های اجتماعی، پذیرش نظام دینی و ولایت‏محوری است .

۸ . از گفته‏های گذشته روشن شد که نظام اسلامی بر خلاف حکومت دمکراسی، بر مبنای حقانیت استوار است نه آرای اکثریت. حاکمیت اسلامی، مشروعیت خویش را از خداوند می‏گیرد؛ ولی فعلیت و مقبولیت خود را از راه اکثریت، زیرا حاکم در نظام اسلامی باید آراسته به اوصاف حق باشد.

۹ . فقاهت و حکمت، عدالت، درایت و قدرت از جمله لوازم و خصایص حاکم اسلامی است و اگر اکثریت مردم بی‏لحاظ این اوصاف علمی و عملی در شخصی، به وی رأی داده و او را بر مسند حاکمیت بنشانند، اسلام چنین نظامی را مشروع نمی‏شمارد؛ لیکن در نظام‏های دمکراسی غرب با فقدان ایمان، فقاهت، عدالت و... اگر شخصی به تأیید اکثریت برسد، به عنوان حاکم در رأس حکومت قرار می‏گیرد .

۱۰ . پس از نبوت و امامت، مسئله ولایت در عصر غیبت نیز امری انتصابی است؛ لیکن نصب دو قسم است: نصب خاص که ویژه ائمه اطهار(علیهم‌السلام) است و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در حدیث جابر و احادیث دیگر نام مبارک همه ائمه(علیهم‌السلام) را بیان فرمود ؛ نصب عام که با بیان اوصاف و شرایط، منصب ولایت را برای فقیه جامع شرایط معیّن می‏کند .

۱۱ . پایین‏تر از حدّ ولایت، حیطه وکالت است و در قلمرو وکالت، آرای اکثریت نزد عقلا حجت است و چنین امر معقول و مقبولی به امضای شارع مقدس رسیده است، زیرا در منطقه امر الناس نه امر الله: (أمرُهُم شوری بَینَهُم)مشورت و احترام به آرای همگان (در صورت اجماع) و آرای اکثریت (در صورت عدم حصول اجماع) مورد رضایت شارع مقدس است .

۱۲. اگر انسان‏شناسی و جهان‏شناسی اسلام با سایر مکاتب متفاوت است قهراً جامعه‏شناسی و سیستم حکومتی اسلام هم با بقیه نظام‏های سیاسی تفاوت دارد .

 

بر گرفته از:کتاب/جامعه در قرآن/آیتالله جوادی آملی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۵
ربابه حاجی محمد حسین کاشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی