لوح محفوظ

پیوندها

نظریه فروید درباره انسان(7)

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ

 

صورت ‏پردازی انسان در اندیشه برخی از ارباب مکاتب(7)

 

 مرزهای حقیقت و اعتبار در حیات انسان

 

حکیم متاله آیت الله جوادی آملی                                                     کاری از: گروه فلسفه منطقه 8

 

نظریه فروید درباره انسان

 

کاوش در مجموع نظرات فروید نیازمند پیش‏زمینه‏های زیست شناختی و روان‏پزشکی است؛ امّا چون ورود به این دو حوزه بیرون از قلمرو تفسیر کنونی است، تنها به یکی از اساسی‏ترین نظرات او اشاره می‏کنیم.

این روان‏پزشک اتریشی معتقد است که افزون بر ذهن آگاه انسان، ضمیری ناخودآگاه نیز وجود دارد که از پایگاه مغز، شخصیت انسان را ترسیم و تعیین می‏کند. در وجود آدمی غریزه‏هایی هست که خواسته‏ها و نیازهای گوناگون او از آن غرایز سرچشمه می‏گیرد و پایگاه آن‏ها نیز همان ضمیر ناخودآگاه است و چون بهره‏مندی و تمتع آزادانه انسان با موانعی روبه‏روست که لذّت‏جویی او را محدود یا منکوب می‏سازد، ضمیر ناخودآگاه آدمی را می‏توان انباری از امیالِ پیشگیری شده و خواسته‏های سرکوفته نامید یا زباله‏دان خواسته‏های لگدمال شده انسان خواند.

در نقد این دیدگاه، اشاره به همه حقیقت انسان نقش اساسی دارد. وجود غریزه‏ها و خواسته‏های گوناگون آدمی و کشش‏ها و گرایش‏های متنوع و نیز موانع گوناگونی که گاه محدودکننده است و گاهی سرکوبگر، جای تردید و انکار نیست؛ امّا این امور، تنها بخشی از حقیقت آدمی آن هم در قلمرو طبیعت اوست. بخشِ‏دیگری از حقیقت بلند انسان، عقل و فطرت الهی است که اگر نقش خویش را به دست آورد و آن را ایفا کند، همه غریزه‏ها و نیازهای مادی را به خوبی تعدیل می‏کند؛ بی آنکه تعطیل یا به تعبیر فروید، سرکوب آن‏ها را در دستور کار خود قرار دهد.

مثلاً غریزه جنسی و شهوت آدمی، حقیقت انکارناپذیری است که یقیناً باید با پاسخ مثبت روبه‏رو شود و هرگونه سرکوب یا تعطیل آن، خلاف هویت کلی و حقیقت وجودی انسان است. همچنین نیاز انسان به غذا، مسکن، پوشاک و... از شمار همین خواسته‏هایی است که نه تعطیل آن‏ها صواب است و نه سرکوب آن‏ها؛ امّا دوگونه می‏توان به این نیازها پاسخ گفت و آن‏ها را تأمین کرد: یکی به شیوه صحیح اخلاقی و شرعی و دیگری به گونه حرام و ضد اخلاقی.

آنچه شهوت جنسی به دنبال اوست، ارضا شدن است و هیچ قیدی را نمی‏توان بر این خواسته ضمیمه کرد؛ یعنی اگرچه به حلال یا حرام، پاسخ غرایز انسانی تحقق می‏یابد، امّا خواسته این غرایز، پاسخ حرام نیست؛ مثلاً آنچه دستگاه گوارش انسان می‏طلبد، غذای مناسب و آنچه پیکر آدمی می‏خواهد، پوشاک مناسب است و اگرچه غذا و پوشاک حرام را می‏پذیرد، امّا حرام را تقاضا نمی‏کند. اینجاست که عقل و فطرت به رهبری برمی‏خیزد و با تعدیل غرایز انسانی و تحریم شیوه‏های ضدِاخلاقی، آدمی را به روشی صحیح، حلال و در عین حال لذّت‏بخش، ترغیب می‏کند؛

بنابراین، لازم نیست که در وجود انسان، ضمیری را به عنوان بایگانی یا زباله‏دانی خواسته‏های سرکوفته درنظر بگیریم و شخصیت ماهوی انسان را سرچشمه یافته از آن بدانیم. البته منعی برای پذیرش ضمیر آگاه و ناخودآگاه بشر نیست؛ امّا نمی‏توان هویت انسان را در این مدار بسته خلاصه کرد و برای ذهن و دو بخشِ‏مذکورِ آن، علیت تامه قائل شد؛ بلکه در صورت اثبات این معنا، آن را نسبت به حقیقت انسان در حدّ استعداد، علّت قابلی، علّت اعدادی و امدادی می‏توان پذیرفت.

بنابراین، این مغالطه‏ها و خلط مبحث‏ها در دیدگاه منسوب به فروید مشهود است: 1. در این دیدگاه، برخی از اجزای علّت به عنوان علّت تامه تلقّی گشته‏است. 2. غریزه‏های انسانی، یک طرفه و آن هم به سوی ناهنجاری‏ها دیده شده است. 3. زمام این غرایز، گویی تنها به دست شهوت سپرده شده است و این امور در مسیر انسان‏شناسی، همه بیراهه است؛ زیرا خداوند انسان را به نیکوترین شکل آفریده و با الهام و شناساندن پلیدی‏ها و پرهیزگاری‏ها چراغی همواره فروزان بر سرِ راهش افروخته است؛ (و نفسٍ و ما سوّاها فألهمَها فُجُورهَا و تَقواها).[ سوره شمس، آیات 7 ـ 8]

اگر بخواهیم انسان را به واقع، تفسیر کنیم باید همچون تفسیر قرآن به قرآن از شیوه تفسیر انسان به انسان بهره‏جوییم و با تعیین آیات محکم و متشابهِ این کتاب تکوینی و کنار گذاردن شیوه (نُؤمن ببعضٍ و نکفر ببعضٍ)[ سوره نساء، آیه 150]، همه حقایق انسان را پذیرفته، متشابهات آن را به محکمات آن ارجاع دهیم. همچنین جایز نیست که در عین پذیرفتن تمام حقایق، جایگاه محکمات و متشابهات را تغییر داد.

به دیگر سخن، هم باید همه حقایق وجودی انسان را پذیرفت و هم باید محکمات را از متشابهات جدا کرد و هم در سومین مرحله، متشابهات را به محکمات برگردانید؛ نه برعکس؛ بنابراین، درباره انسان فطرت را باید از آیات محکم تکوینی او شمرد و طبیعت را که از متشابهات است، با فطرتِ محکمِ الهی تفسیر نمود؛ وگرنه تفسیری انحرافی از کتاب تکوینی انسان به دست می‏آید و این، شیوه کسانی است که هم در کتاب تدوینی و هم در کتاب تکوینی خدای سبحان به دنبال فتنه‏گری و تأویل آیات الهی‏اند؛ (فأمّا الّذین فی قلوبهم زیغٌ فیتَّبِعون ما تَشابه منه ابتغاءَ الفتنةِ و ابتغاءَ تأوِیلِه)[ سوره آل عمران، آیه 7].

 

این همان واژگونگی است که برخی نسبت به اساس اسلام به کار گرفته و چنان‏که امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرموده‏اند، اسلام را به گونه پوستینی وارونه بر تن می‏کنند؛ «و لبس الإسلام لبس الفرو مقلوباً»[ نهج البلاغه، خطبه 108]. در انسان‏شناسی نیز همین‏سان واژگونگی در برخی دیده می‏شود؛ زیرا حقیقت والای آدمی را پایین آورده و طبیعت پست او را بالا برده‏اند یا روی حقیقت انسانی را به پشت کرده و پشت او را به رو برگردانیده‏اند و در حقیقت از قبله کمال و جمال برگشتند و به سمت وبال و نکال رو آوردند.

بر گرفته از کتاب : حیات حقیقی انسان در قرآن  / صفحات 325-358 ./آیتالله جوادی آملی

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۱
ربابه حاجی محمد حسین کاشی

نظرات  (۱)

فلسفه غرایز :

که این جبر در مفھوم دقیقترش ذاتاً یک ھدیه است : ھدیۀ وجود . و این ھدیۀ کلی در ده ھا و بلکه صد ھا ھدایای جزئی تر بر انسان وارد شده و از او بروز می کند : گرسنگی و خوردن ،خستگی و خوابیدن ، لذت جنسی و ھمخوابگی، تجربه گرایی و بازی کردن ، خشونت گرایی ،تعمیر و تزئین، میل به معاشرت و نیز میل به تنھایی، تخیل و اندیشه گری ، طبیعت دوستی ، تفنن وتنوع طلبی و ... .

و نیز خصائل و صفاتی ھمچون غرور ، حسد ، ایثار ، برتری جویی ، حیا، حبّ جان ،ترس ، خود نمایی

وجلب نظر دیگران، میل به محبوب بودن ، عجولی، ناسپاسی و نیز تشکر ، شادی و اندوه ، درد و

بیماری،کنجکاوی و میل به فھمیدن و ھمچنین صفاتی عکس این صفت ھای مذکور جملگی از ورای

اختیار و اراده انسان از اعماق نفس او می جوشد و انسان را فعال می سازد .

.

.

و ھمۀ اینھا داده شده و ھدیه می باشند که شالوده ھای صدھا جبر ھستند.

و اگر ھمه این ھا را از وجود حذف کنیم فقط عدم است که می ماند و بی اراده گی مطلق.

.

.

غرایز منابع خدمت و خیانت به انسان ھستند : می دھند و می گیرند : اثبات می کنند و باطل می سازند

« عبث » را تحققی ابدی می بخشند ھمانطور که معرفت بر ھمان چیزی را که اثبات کرده اند .

غرایز نھایتاً در کمالش نیھیلیزم را به ارمغان می آورد ھمانطور که در نیچه بعنوان بزرگترین غریزه

شناس جھان معاصر چنین شد. زیرا غرایز علّت العلل لذایذ و عذابھای بشرند وعلت العلل تعقل و جنون

و علت العلل ضلالت و ھدایت . غرایز نھایتاً ھادی انسان به برزخ ھستند که آستانۀ وجود است و درب

حقیقت .

غریزه شناسی بنیاد خود شناسی و مقدمه واجب بر خداشناسی و فنا شناسی است و شالودۀ وجود یابی.

منبع : کتاب " غریزه ها " اثر آقای علی اکبر خانجانی

دانلود از وبلاگ " عرفان زندگی " http://erfan-zendegi.blogfa.com/

http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/falsafeie%20gharayez.zip

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی