لوح محفوظ

پیوندها

نقش برهان در مباحث اخلاقی (2) نکته دوم:کمال انقطاع

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ

 

نقش برهان در مباحث اخلاقی (2)

نکته دوم:کمال انقطاع

مقدمه :

چون رهبری نیروهای تحریکی نفس را قدرتهای ادراکی او بر عهده دارد، به طوری که اگر تحریک آنها به استناد عقل عملی، یعنی «ما عبد به الرَّحمن واکتسب به الجنان»[ اصول کافی، ج 1، ص 11] بود، امامت آن را عقل نظری، بر عهده دارد، و اگر تحریک آنها به استناد شهوت یا غضب بود، زعامت آن را، خیال یا وهم بر عهده می‏گیرد. از این رو، مهمترین عامل اصلاح نفس، تهذیب معرفت او از شهود غیر خداست.

تهذیب معرفت نفس از شهود غیر خدا

برای تهذیب معرفت نفس از شهود غیر خدالازم است :

 اوّلا سالک واصل هیچ کاری را به زعامت خیال و وهم انجام نمی دهد .

ثانیاً هرگز برای غیر خدا کار نمی‏کند.

ثالثاً همه کارهای صالح خود و دیگران را فانی در کار خداوند می‏بیند.

رابعاً هیچ پاداشی را برای خود و یا دیگران توقع ندارد؛ زیرا مبدأ فاعلی همه کارهای خیر را تنها خدا می‏داند نه غیر او، چنانکه هیچ موصوف و هیچ موجودی را غیر از خداوند نمی‏یابد.

نتیجه :

 نه تنها به جایی می‏رسد که غیر خدا را نمی‏بیند بلکه ندیدن غیر خدا را هم نمی‏بیند، یعنی فنای از فنا منزلت او خواهد بود. و شاید بتوان آن را «کمال الإنقطاع»، که مطلوب در مناجات شعبانیّه است نامید؛ زیرا کمال الانقطاع نه تنها بالاتر از قطع عُلقه از ما سوی الله است، بلکه از خود انقطاع که برتر از قطع است بالاتر خواهد بود، برای این که خودِ انقطاع هم مشهود او نیست.

 

نکته سوم: جمع دو عنوان بقا و لا بقا (فنا)

مقدمه :

گر چه فنای مورد بحث، از جهت شهود علمی فناست، لیکن از جهت وجود عینی، بقا خواهد بود .

 این تعدّدِ جهت که رافع تناقض است، از سنخ تعدّد ذهن و عین نیست؛ زیرا در این مبحث هم فنا عینی است و هم بقا؛ چون منظور از این شهود شهود خارجی و علم حضوری است، که نه تنها برتر از «علم‌الیقین» است بلکه رفیعتر از «عین‌الیقین» خواهد بود؛ زیرا سالک واصل، به مقام «حق‌الیقین» باریافته است. از این رو فنای او عینی است نه علمی صرف، تا با نفی فنا، که همان بقاست جمع شود و مناقض آن نباشد.

رفع تناقض فنا وبقا

پس تعدّد جهت که مُصحِّح جمع دو عنوان بقا و لا بقا (فنا) است به این است.که فنای عارفِ واصل و سلب تعیّن منسوبِ به اوست، ولی بقای وی به وجود الهی و منسوب به خداوند است، از این رو می‏توان در مَشْهدِ فنا و در محضر زوال، شرط دهم را به عنوان «وحدت دهم» برای تحقّق تناقض یاد کرد و گرنه دو قضیّه ایجابی و سلبی در این باره هر دو صادق است و محذور جمع متناقضان لازم نمی‌آید؛ مثلاً صادق است گفته شود: «عارف واصل، باقی نیست و فانی است عارف واصل باقی است و فانی نیست».

قضیّه سلبی اوّل، به لحاظ بقای شخصی و ما سوایی است و قضیّه ایجابی دوم، به لحاظ بقای الهی است نه بقای شخصی.

البته ممکن است این وحدت دهم را با برخی از تکلّفهای مُستصْعب به یکی از وحدتهای نه‏گانه معهود ارجاع داد، لیکن هرگز بدون صعوبت و تحمّلِ خلاف ظاهر نخواهد بود.

تذکّر:

 چون حَصْر وحدتهای معتبر در تناقض، عقلی نیست از این رو افزون بر شرایط آن، متصوّر است، و اگر معنای وحدت دهم و امتیاز آن از وحدتهای نه‏گانه معروف روشن شود، می‏توان «وحدت یازدهم» را که اتحاد حمل حقیقت و رقیقت است مطرح کرد، چون تفاوت حمل حقیقت و رقیقت با تفاوت وجود شی‏ء به عنوان تعیّن خاص و وجود الهی همان شی‏ء که تعیّن خاص خود را از دست داده است، با دقّت معلوم خواهد شد.

 

نتیجه :

البته جهت مشترکی بین دو نحو اخیر از اقسام وحدت یافت می‏شود که ممکن است زمینه توهّم عینیّت آنها با یکدیگر را فراهم کند. مشروح بحث در قاعده «بسیط الحقیقة کلّ الأشیاء ولیس بشی‏ء منها» تحریر یافت؛ زیرا در آن موطن، ایجاب و سلب بدون تناقض جمع شده است.

 

نکته چهارم: « مراتب مقام فنا »

مقدمه:

مسئله «فنا» که در مبحث معرفت نفس به عنوان تبیین نظام قابلی مطرح است و نیز در مبحث اخلاق به عنوان تبیین  صراط مستقیم  منتهی به  لقاء الله ،  بازگو می‏شود  ، با آنچه در عرفان عملی طرح می‏گردد کاملاً متفاوت است؛ زیرا مبحث نفس یا از مباحث فلسفه الهی است، چنانکه حکمت متعالیه صدرایی بر آن است، و یا از مسائل علم طبیعی است که حکمت مشّاء و مانند آن چنین باور دارد.

مراتب فنا به تفاوت مراتب مَفْنّی ‏فیه

به هر تقدیر معرفت نفس متفرّع بر مبادی فلسفه الهی است که قائلِ به کثرتِ حقیقی وجود است، خواه به نحو تباین و خواه به نحو تشکیک؛ چنانکه اخلاق از مسائل و شئون حکمت عملی است که از علوم جزئی محسوب می‏گردد و در بسیاری از مبادی خود، نیازمند به فلسفه الهی است که جریان کثرت وجود به عنوان اصل معقول و مقبول در آن مطرح است. لیکن فنایی که در عرفان عملی مطرح است و پشتوانه بسیاری از مسائل عرفان نظری است مبتنی بر «وحدت شخصی وجود» است که محور اصیل فنّ شریف عرفان می‏باشد.

نتیجه :

چون عرفان، فوق فلسفه الهی است، زیرا موضوع آن حقیقت وجود لا بشرط است، ولی موضوع فلسفه الهی، حقیقت موجود بشرط لا (بشرط أن لا یتخصص طبیعیّاً ولا ریاضیّاً ولا منطقیّاً ولا أخلاقیاً)، از این رو، مراتب فنا به تفاوت مراتب مَفْنّی ‏فیه، خواهد بود، بنابراین، فنایی که در عرفان مطرح است فوق فنایی است که در فلسفه نظری یا فلسفه عملی طرح می‏شود.

  [بر گرفته از : کتاب مراحل اخلاق در قرآن آیت الله جوادی آملی- صفحه :  400   -  411 ]

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۱
ربابه حاجی محمد حسین کاشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی