معرفی بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
﴿اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ الْقَیُّومُ﴾
. . . این ﴿اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ الْقَیُّومُ﴾ آیهٴ مبارکهٴ آیةالکرسی از قوّه عمل آمده است که ظاهراً آن بحث دیگر زمینهٴ تکرار را از بین میبرد و در آنجا گفته شد به اینکه این کلمهٴ حیّ قیّوم نظیر کلمهٴ واحد و احد و نظیر کلمه بعلبک دو اسم است برای یکی و این حیّ قیوم آن حقیقت بسیطه را نشان میدهد و اگر ما لفظی میداشتیم که هم معنای حیّ، هم معنای قیّوم را بفهماند این لفظ به جای ﴿الحَیُّ الْقَیُّومُ﴾ به کار گرفته میشد که شاید کلمه الله این کار را بتواند بکند خدا قیّومِ هر موجودی است که قائم به غیر است و این تقویم و قیّوم بودن و قیمومت و سرپرستی او هم آگاهانه و حیاتبخشانه است.
درس قیام و حیات
در بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) و همچنین بیان امام هشتم(سلام الله علیه) آمده است که «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ» این را در خطبه .. که از خُطَب بلند حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه است فرمود، مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) هم در کتاب شریف توحیدش آن خطبه را از حضرت امام رضا(سلام الله علیه) هم نقل میکند که فرمودند «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ» یعنی هر موجودی که به غیر خود تکیه میکند و هستی او عین ذات او نیست این معلول است علّت میخواهد این خطبهٴ مبارک هم قانون علیّت را تثبیت میکند و هم معیار معلول بودن را مشخص میکند و هم معیار علّت نخست بودن را مبیّن میکند زیرا مضمون این خطبه آن است که چیزی که موجود است یا هستی او عین ذات اوست این قائم فی سواه نیست این قائم بالذات است یا هستی او عین ذات او نیست این قائم بما سواست هر چیزی که هستی او عین ذات او نبود و قائم به غیر بود علّت میخواهد «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ» این میشود معلول و هر چه که قائم بما سوا نیست بلکه قائم بالذات است این معلول نیست.
از این دو قانون استفاده میشود که هر چیزی که هستی او عین ذات او نیست این باید معلول چیزی باشد که هستی او عین ذات اوست «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ» آن علّت نخست میشود قیّوم و چون قیّوم بودن او هم آگاهانه و عالمانه است و هر جا سخن از علم و قیّومیّت باشد، علم و قدرت باشد حیات مطرح است، پس ﴿هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ﴾ نه آن زندهای است که سرپرستی جهان به عهده او نباشد و نه آن قیّومی است که ناآگاهانه سرپرستی جهان را به عهده بگیرد بلکه زندهای است سرپرست و سرپرستی او هم حیاتبخش است و آگاهانه ﴿ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ﴾ این دو اسم مبارک مثل کلمه «بعلبک» هر دو یک حقیقت را نشان میدهد ﴿ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ﴾.
آنگاه وقتی سوره را با این دو اسم آغاز کرد یعنی مدبّر شما حیاتبخش است و سرپرستی شما حیاتبخشانه است، وقتی وارد بحث میشود نحوهٴ سرپرستی و نحوهٴ احیا را از قرآن شروع میکند یعنی خدایی که حی است، خدایی که قیّوم است با فرستادن قرآن شما را احیا کرد با فرستادن قرآن شما را قائم کرد که شما اگر شدید ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ و اگر قرآن شد ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ برای آن است که منشأ این قرآن، ﴿الْحَیُّ الْقَیُّومُ﴾ است، اگر این قرآن حیاتبخش است ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ برای اینکه معلّمش حیّ است، اگر ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ برای اینکه معلّمش قیّوم است چون خدا حیّ قیّوم است همه موجودات را عموماً و جامعه انسانی را خصوصاً احیا میکند و آنها را قائم میسازد و نحوهٴ حیات و قیام آنها از راه تعلیم قرآنی است ﴿اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ الحَیُّ الْقَیُّومُ ٭ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ﴾ نظیر آنچه که در سورهٴ «قلم» یاد شده است که ﴿اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾ اگر گفته شد معلّمِ اکرم تدریس میکند یعنی درس کرامت میدهد، اگر گفتند مهندس تدریس میکند یعنی هندسه تدریس میکند، اگر گفتند خدای اکرم معلّم شماست یعنی درس کرامت میدهد، اگر گفته شد ﴿الْحَیُّ الْقَیُّومُ﴾ معلم است یعنی درس حیات و قیام میدهد . . .