



تفسیر جامعه به جامعه در قرآن
مقدمه :
فرد در آغاز حیوان بالفعل و انسان بالقوه است و هرگاه استعداد خویش را به فعلیت و ظهور رساند، از جنبه حیوانی خویش دور شده و به بلندای مقام انسانی بار مییابد و با تحقق و تجلّی اوصاف انسانی میتواند جامعهای سالم و مدنیّتی مفید داشته باشد .
شخصیت وی در جامعه شکل میگیرد و هویت واقعیاش در اجتماع ظهور و بروز مییابد، بنابراین اسلام، دینی است که نه تنها به جامعه و اجتماع انسانی اهتمام دارد، بلکه بهترین شکل جامعه و متمدنترین صورت آن را بیان و معرفی میکند و اهانتی بس بزرگ به ساحت مقدس اسلام است که گفته شود تعالیم و احکام آن صرفاً فردی است و به شئون اجتماعی انسان توجهی ندارد .
جامعه و اقسام آن از دیدگاه حکما :
فلاسفه بر مبنای اندیشه فلسفی معتقدند که اگر افعال ارادی انسان بر اساس خیر و حق باشد، چون حقیقت واحدند و کثرتپذیر نیستند، جامعه حتماً جامعهای فاضله خواهد بود؛ مدینهای که فضایل انسانی در آن شیوع دارد و حکمرانان در آن جامعه جز برای رفع نیازهای مردم به چیز دیگری نمیاندیشند و هدف اصلیشان اجرای عدالت و اقامه قسط و وظیفه مهم حاکم ایجاد و حفظ اتحاد اهل قلم، شمشیر، مزارعه و معامله است .
چنین مدینهای در مقابل مدینه غیر فاضله (فاسده) است که آن خود چند قسم است :
۱. مدینه جاهله :
عدهای از مردماند که در مکانی اجتماع کرده و از استعمال قوه ناطقه تهی اند، ازهمینرو سعادت حقیقی را نشناخته و در پی آن نیستند .
۲. مدینه فاسقه :
آنان از قوه ناطقه و تفکر بهره مندند و سعادت واقعی را شناخته اند؛ امّا در مقام عمل، بدان پایبند نبوده و برای نیل به سعادت خویش نمی کوشند. به مبادی موجودات یعنی به خدای یگانه و عالم غیب و مقدسات معتقدند اما بدان پایبندی نشان نمیدهند .
۳. مدینه مبدله :
عدهای از افرادند که در اجتماع سالم و مطلوبی زندگی کرده و به تدریج از سلامت و فضیلت فاصله گرفته اند؛ جامعه ای که مردم آن مسیر انحطاط را پیموده و به پستی گراییده و فضایل را جایگزین رذایل ساختهاند .
۴. مدینه ضالّه :
افراد تشکیل دهنده آن، شناخت درستی از حق و باطل و سعادت و شقاوت ندارند و گرفتار حکومت باطلیاند که حقایق را به درستی به آنان معرفی نمیکند یا اینکه بر اثر نقصان فکری، رذایل را فضایل پنداشته و قوانینی را بر مبنای آن تدوین و بدان عمل کردهاند .
زندگی اجتماعی از نگاه قرآن :
. اجرای عدالت
. انحلال جامعه در معاد
با انحلال جامعه و استقلال هویّت فردی، هر کس مسئول اعمال فردی و جمعی دنیا خواهد بود. از این میتوان پیبرد که در صورت وجود حقیقی جامعه و باید دانست که سرّ انفرادی بودن زندگی انسان در معاد این است که تمام نیازهای وی از لحاظ مسکن، غذا، پوشاک و... در دنیا به وسیله عقاید، اخلاق و اعمال فقهی و حقوقی وی تأمین شده و به همراه او حاضر است و در هیچ کاری به دیگری نیازمند نیست؛ برخلاف زندگی انسان در دنیا که اجتماعی است و قسمت مهم حاجتهای وی با همکاری دیگران تأمین میشود .
پس مردم در معاد، همانند برزخ، در عین اجتماع متفرّق و در حال دوستی از هم مهجورند .
. امامت و ولایت، عامل تحقق عینی جامعه
از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که عدهای از اصحاب ایشان مانند حُمران بن أعین،محمد بن نُعمان، هُشام بن سالم، طیّار و هُشام بن حکم که جوان بود در محضر آن حضرت مشرّف بودند که امام صادق(علیهالسلام) به هشام فرمود :
آیا به من گزارش نمیدهی که چگونه با عمرو بن عُبید رفتار (گفتوگوی کلامی) کردی؟ هشام عرض کرد: من شما را اجلّ میدانم و با جلالت رفتار میکنم و از شما خجالت میکشم و زبان من در حضور شما گویا نیست. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: وقتی شما را به چیزی دستور دادم انجام دهید .
هشام گفت: جریان عمرو بن عبید در مسجد بصره را شنیدم و در مجلس او حاضر شدم و از وی پرسیدم: آیا چشم داری آیا بینی داری آیا دهان داری آیا گوش داری؟ بعد از اینکه وی فایده هر یک از این حواس را گفت پرسیدم: آیا قلب داری؟ گفت: آری. گفتم با قلب چه میکنی؟ گفت: با قلب کارهای حواس را بررسی میکنم و روا و ناروای حواس را با آن تمیز میدهم. گفتم: آیا با بودن این جوارح حسّی از قلب بینیاز نیستی؟ گفت: نه. گفتم: چرا، در حالیکه جوارح حسّی صحیحاند؟ گفت: جوارح حسّی اگر در کار خود شک کردند آن را به قلب بازمیگردانند و با فتوای دل یقین پیدا میکنند و شکّ را میزدایند .
هشام گفت: به او گفتم: خداوند قلب تو را برای برطرف کردن شک جوارح قرار داد؟ گفت: آری. گفتم: پس وجود قلب لازم است تا جوارح حسّی یقین حاصل کنند؟ گفت: آری. پس گفتم: خداوند متعالی که جوارح حسّی را بیامام و راهنما رها نکرده تا با آن امام (قلب)، صحیح را بیابند و به آن یقین پیدا کنند، آیا همه این خلق رادر حیرت و شک و اختلاف رها میکند و برای آنها امام تعیین نمیکند تا امتْ حیرت و شک خود را با رهبری آن امام برطرف کند و حال آنکه برای جوارح حسّی تو امام قرار میدهد که حیرتزدایی کند؟ عمرو بن عبید ساکت شد و چیزی نگفت....
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: ای هشام! چه کسی این مطلب را به تو آموخت؟ گفتم: چیزی است که از شما گرفتم و آن را تألیف کردم. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «هذا والله مکتوب فی صحف إبراهیم و موسی».
چون گفتمان هشامِ غیرمعصوم، به امضای امام معصوم رسید و از جهت تقریر صاحب عصمت، اتقان دینی خود را بازیافت، میتوان به آن استناد کرد و ابدان و ارواح امت اسلامی را بسان بدن و جوارح، و مقام والای صاحب ولایت الهی یعنی امام معصوم(علیهالسلام) را در حکم روح ارواح و جان جانان دانست. در این صورت، مقام شامخ امامت از جهت تکوین و تشریع، عامل وحدت جامعه و مایه انسجام عینی آن خواهد شد. البته کسی که گفتوگوی هشام و امضای امام معصوم(علیهالسلام) را در حدّ یک تشبیه صرف و تنزیل محض و تمثیل بحت میپندارد، هرگز به اینگونه از احادیث به عنوان دلیل وجود عینی جامعه استناد نخواهد کرد .
دو نکته را میتوان از حدیث مزبور به دست آورد :
۱. از جواب هشام به امام صادق(علیهالسلام) برمیآید که وی اجتهاد پویا و پایای مورد نظر اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) را که فرمودهاند: ( علینا إلقاء الأصول و علیکم التفریع )در اصول کلامی مانند فروع فقهی تلقی کرده و تألیف و ترتیب مبادی پراکنده تنسیق مقدمات متشتّت را در مسائل کلامی رعایت کرده و تألیف به این معنا را کارساز دانسته و به امضای حضرت امام صادق(علیهالسلام) رسانده است .
۲.اگر امامت امام معصوم(علیهالسلام) و ولایت تکوینی و تشریعی انسان کامل نسبت به امت خود مایه تحقق عینی جامعه باشد، آنگاه حضور جامعه با روح جمعی، کتاب ویژه داشتن جامعه، دعوت جامعه به نام امام آن جامعه که از آیه (یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بِإمَامِهِمْ) برمیآید معنای خاص خود را پیدا میکند؛ لیکن هیچ یک از این امور منافی استقلال هویّت اشخاص به لحاظ وجود فردی آنها نخواهد بود، زیرا هر وحدتی با کثرتِ مقابلِ خود منافی است نه با کثرت دیگر .
خلاصه:
الف . وحدت عددی غیر از وحدت شخصی است، چنانکه وحدت مساوقِ وجود غیر از وحدت مندرجِ تحت وجود است و مغایرت آن از سنخ تغایر مقسم و قسم است؛ نه بیش از آن .
ب . وجود عینی جامعه بنابر وجود خارجی کثرت عددی امکان دارد .
ج . وجود اعتباری که منشأ آثار عینی و خود نیز برخاسته از آثار خارجی است، مرتبهای از مراتب وجود حقیقی خواهد بود .
د . افراد در جامعه استقلال هویتی خود را از دست نمیدهند، چنانکه عناصر اوّلی طبق برخی از مبانی حکمت دارج حوزوی (حکمت مشاء) هویّت خود را رها نمیکند، بلکه با حفظ شخصیت وجودی خود از سَورت و سَطوت آن کاسته میشود .
هـ . بر مبنای تجرد روح، انسان در آغاز پیدایش خود هرگز هویّت خود را از خارج به دست نمیآورد؛ نه از فرد و نه از جامعه؛ ولی تأثیر اوصاف، اخلاق و رفتار و گفتار را میتواند وامدار بیرون از خود اعم از فرد یا جامعه باشد و بر مبنای جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء در بدء وجود، خالی از هویت استقلالی و تجرد است و در تحصیل شخصیت تجردی خود وامدار بیرون از خود است، زیرا متحرک که از قوه به فعل خارج میشود حتماً محتاج محرّک بیرونی است؛ لیکن فرد یا جامعه که خارج از حوزه هویت روح جسمانیاند که در آینده روحانی میشود، بیش از حدّ اعداد و تعدّد امداد، توان یاری رساندن به روح را ندارند، زیرا تنها عامل تجرّدبخش روح انسانی، مبدأ مجرد ملکوتی است که توان روحانی کردن شیء جسمانی متحرک را دارد، از این جهت فرد یا جامعه نسبت به شخص خارجی و روح جسمانی اصالت ندارند، بلکه در حد مدد رسانی سهیماند. و.فرد گرچه در آغاز پیدایش خود از لحاظ علوم و فنون و اصطلاحهای رایج حوزه و دانشگاه تهی است: (واللهُ أخرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُم لاتَعلَمونَ شَیْئاً)؛ لیکن از جهت بینشهای فطری و گرایشهای الهی با دفاین عقلی و روحی همراه است: (فَألهَمَها فُجورَها وتَقْوَاهَا)؛ و یثیروا لهم دفائن العقول.کوشش رهبران فکری و فرهنگی باید در تعلیم معارفی باشد که با دانشهای میزبان هماهنگ بوده و در جهت اثاره آن دفاین باشد؛ نه بیگانه مهاجم و دشمن آن میزبان درونی .
ز . چون وجود اعتباری سنخی از وجود حقیقی است و ظاهر برخی از ادلّه نقلی وجود امّت در خارج است و حضرت استاد علامه طباطبایی وجود عینی کثرت عددی را توجیه میفرمودهاند، آیاتی را که برای امت، کتاب، مسئولیت، قائد و مانند آن قرار میدهد طبق ظاهر آنهاتفسیرفرموده اند. سنّتهای الهی برای جامعه مناسب هستی همان جامعه خواهد بود؛ یعنی به همان معنا که امت وجود دارد، سنّت الهی امّتها نیز به همان معیار وجود دارد .
ح . تدوین حقوق جهانی بشر وقتی میسور است که مواد آن از مبانی خاص و مبانی مخصوص آن از منابع مشترک استنباط شود. در صورت اصالت فرد، تدوین چنین حقوقی ممکن است، زیرا تمام بشر در اصول فطری و الهامی خداوند سهیماند و از آن دفاین عقول میتوان موادّ حقوقی را استخراج کرد؛ لیکن تدوین حقوق مشترک برای جوامع در صورتی که جامعه وجود جدای از فرد داشته باشد آسان نیست، زیرا اصول مشترک جوامع بشری احراز نشده است و با نداشتن منابع مشترک، هرگز مبانی هماهنگ استخراج نمیشود و در این حال، تدوین مواد حقوقی مشترک شدنی نخواهد بود .
ط . پایه تمام علوم، جهان بینی یعنی فلسفه کلی است، زیرا تمام امور مرهون هستی است و هستی شناسی، فلسفه نام دارد. فیلسوف الهی اگر بر مبنای حکمت متعالیه که راقیترین حکمت الهی و جهان بینی توحیدی است مشی کند، جامعه شناسی و روان شناسی او و نیز سایر رشته های علمی واحد در مبانی ویژه الهی ا ند، هرچند راهیان این صراط مستقیم تفاوتهایی در کیفیت استنباط فروع فلسفی از اصول آن دارند، در نتیجه در ارزیابی علوم منشعب از آن یا متفرّع بر آن، اختلاف نظر خواهند داشت .
ی . از بهترین راههای تحقیق علوم انسانی، تفسیر انسان به انسان است، چنانکه برجسته ترین شیوه تفسیر قرآن حکیم همانا تفسیر قرآن به قرآن است. این اصل (یعنی تفسیر انسان به انسان) اصول فطری را شکوفا و دفاین عقول را با شکوه و جلال انسان را در ثَوره فطرت و جمال بشر را در الهام او ارزیابی میکند. چنین بشری توان تشکیل جامعه متألّه و مدینه فاضله را دارد .
راههای تعریف انسان
آیت الله جوادی آملی
مقدمه
در بحث «معرِّف» آمده است که از پنج راه میتوان شیء را شناخت: حدّ تام؛ حدّ ناقص؛ رسم تام؛ رسم ناقص؛ تمثیل. بهترین راه همان حدّ تام است. حدّ تام یعنی بررسی ذاتیات خود شیء؛ مثلاً برای شناخت درخت، از عوارض و آثار و حرکات و مانند آن نمیتوان به کنه درخت پی برد، بلکه از جنس و فصل و ذاتیات آن به خودش پی میبریم که بهترین و کاملترین تصوّر از درخت را نصیب ما میکند؛ امّا اگر شناخت ما تلفیقی از ذاتی و عرضی باشد یا صرفاً عرضیات آن باشد، هیچ کدام کنه درخت را نشان نمیدهد .
تمثیل هم که راه پنجم است، از همه ضعیفتر است. تمثیل برای کسی که به ذاتیات و لوازم ذاتی دسترسی ندارد، شیء را در حدّ تشبیه و تقریب ذهنی تبیین میکند؛ مانند اینکه بگویند «نَفْس نسبت به بدن، مثل سلطان است. انسان در عرف توده مردم، حیوان ناطق است: جانوری است که سخن میگوید و میاندیشد. حیوان در این تعریف، جامع حیات گیاهی و حیوانی است و ناطق نیز همان نفس دارای اندیشه علمی و انگیزه عملی است. . . .
مسابقه علمی کتابخوانیترجمه و شرح بدایة الحکمة- علی شیروانی
دبیران فلسفه و منطق
شرکت کنندگان برای رؤیت خبر بر روی ادامه مطلب کلیک کنند .
شرکت درهفدهمین همایش بزرگداشت حکیم ملا صدرا با عنوان
(فلسفه وراه زندگی)
زمان برگزاری :چهار شنبه اول خرداد ۱۳۹۲ ساعت : ۸ ـ ۱۷
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و پارچهای کشیده بود روی سرش، چون حتی چادرش را بخشیده بود.
برای رؤیت بر روی ادامه مطلب کلیک کنید :
اول سال که میشود، آدم فکر کند که خب، سال گذشته و قبلش هر جور بود، گذشت؛ الان یک مقطع جدیدی است؛ یک رابطهی جدیدی با خدای متعال تعریف کنیم؛ هم در جنبههای ایجابی، هم در جنبههای نفیای.
برای رؤیت بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید.
آشنایی با فلسفه ( با / برای ) کودکان
گزارش سخنرانی : دکتر انواری
توسط : سر گروه فلسفه منطقه ۸ تهران
« فلسفه با کودکان » و یا « فلسفه برای کودکان » . فلسفه برای کودکان سعی در آموزش کودکان با مفاهیم و حیطه های فلسفی اعم از منطق ، مغالطه شناسی ، استدلال ، احساس ، عقل و عشق حیطه ی آن و یا در کل آنچه که یک کودک بدان نیازمند است ، در قالب داستان می باشد . البته تمامی این موارد با توجه به سن کودک و اقتضا های سن کودک طراحی می گردد . این نوع آموزش برای فلسفه گامی مؤثر در پرورش و رشد تفکر و اندیشه ی کودک دارد .
برای رویت کامل متن بر روی ادامه مطلب کلیک کنید :
چهارمین همایش مشترک گروه فلسفه
موضــــــوع: آشنایی با فلسفه با کودکان
از سبک زندگی تا حیات طیبه
مقدمه
پرداختن به مفاهیم کلی همچون سبک زندگی در عین سادگی دشواریهای خاص خودش را هم دارد. به تعبیری میتوان گفت که سبک زندگی، سهل ممتنعی است که به خاطر بسیط بودن بیش از حدش، نمیتوان حدود و ثغور آن را به صورت خاص مشخص کرد.
اما آنچه را که نمیتوان انکار کرد ضرورت و حساسیت پرداختن به این موضوع است. موضوعی که بیتردید در آیندهای نه چندان دور میتواند به عنوان برگ برنده انقلاب اسلامی باشد و شاید هم اصلیترین تهدیدی باشد که فرهنگ ما را دچار چالش کند.